پرسش :
در كتاب مفاتيح كه نوشته شده مثلا اگر سه روز از ماه شعبان روزه بگيريد بهشت بر شما واجب مي شود آيا درست است و واقعا بهشت براي او واجب مي شود يا شرط دارد؟
شرح پرسش :
پاسخ :
در اين مورد چند نكته اساسي را بايد در نظر گيريد:
1 - اين گونه روايات نيز مشتمل بر صحيح و سقيم هستند.
2 - مقصود از روايتهايي كه آثار خاصي را براي برخي از اعمال ذكر كردهاند، اين نيست كه فلان عمل «علت تامه» آن اثر است؛ بلكه مقصود اقتضاي اثر است. «علت تامه»، مجموع علل مؤثر بر يك چيز با رفع تمام موانع است. تأثير چنين علتي بر معلول حتمي و ضروري است، و به هيچ وجه تخلف بردار نيست. در حالي كه «مقتضي» يكي از شرايط مؤثر بر يك پديده است كه در صورت فقدان موانع، ميتواند اثر كند، ولي اگر مانعي بر سر راه آن قرار گيرد، توان تأثير ندارد. چنين چيزي در جهان ماديات و اسباب و مسببات طبيعي نيز هست؛ مثلاً اگر گفته ميشود: «آتش سبب احتراق چوب است» به نحو مقتضي است؛ يعني، تا ديگر شرايط مانند وجود اكسيژن پديدار نشوند و موانع بر طرف نشود، عمل احتراق صورت نخواهد گرفت. بنابر اين اگر كسي چوب تري را در آتش اندازد و با گذشت چند دقيقه از احتراق خبري نباشد، نبايد در آن گزاره ترديد كند؛ بلكه بايد جستوجو كند كه آيا آن گزاره مشروط به شرايطي نيز هست يا نه؟ و آيا مانعي براي تأثير آتش در چوب وجود دارد يا خير؟ آن گاه خواهد ديد كه اين گزاره ضمن دارا بودن ارزش صدق، مشروط به شرايط متعددي از قبيل وجود اكسيژن و عدم موانعي چون رطوبت در چوب، تناسب ميزان حرارت آتش با مقدار مقاومت چوب و ... است. ليكن اگر تمام شرايط و رفع موانع مفروض پديد آمد؛ يعني علت تامه محقق شد، حتماً چوب آتش خواهد گرفت و تخلف آن، به معناي كذب گزاره فوق ميباشد.
تأثير اين اعمال نيز به نحو «جزءالعلة» و «مقتضي» است، و همواره با ديگر شرايط عمل ميكند.
اما اينكه آن شرايط دقيقاً چيست؟ سهم هر يك تا چه اندازه است؟ آيا تأثير اين عمل و هر شرط ديگر در همه موارد يكسان است؟ يا ممكن است در موردي نقش اصليتري را ايفا كند و در جاي ديگر عامل ديگر؟ مكانيسم تأثير چگونه است؟ آيا ديگر ابزارها را در اثرگذاري تقويت ميكند يا خود مستقيماً اثر ميگذارد؟ اينها و دهها سؤال ديگر، مسائلي است كه ريشه عقلي و فكري بشر هنوز در حدي نيست كه بتواند به طور كاملاً دقيق به آنها پاسخ گويد، و يكي از خدمات بزرگ انبيا به بشر، آگاه سازي وي از وجود چنين عاملي است كه عقل به تنهايي قادر به شناخت آن نيست. آنچه به طور كلي ميتوان با ژرفكاوي فلسفي و تحقيق در نصوص ديني دريافت اين است كه:
اولاً، دايره عليّت منحصر به علل و معلولات مادي نيست؛ بلكه علل طبيعي مقهور ماوراء طبيعت هستند.
ثانياً، برخي از شرايط و موانع تأثير در روايات آمده است؛ از جمله اين شرايط ميتوان «تقوا» را نام برد و از جمله موانع ميتوان از فسق، عقوق والدين، ترك امر به معروف و نهي از منكر، عدم هماهنگي وي با حكمت الهي و سنتهاي خدا در نظام آفرينش سخن به ميان آورد.
ثالثاً، در نصوص ديني آمده است كه پذيرش برخي از اعمال، مشروط به اين است كه اگر حقي از مردم به ذمه شخص ميباشد آن را ادا كند و اگر واجبي از او فوت شده، قضا نمايد.
نكته ديگر آن كه ثواب هيچ عمل مستحبي نميتواند جانشين هيچ عمل واجبي گردد.
از بعضي روايتها نيز استفاده ميشود كه: اگر كسي تصميم به عمل خيري بگيرد، نبايد آن را به تأخير بياندازد. بلكه فوراً آن را انجام دهد؛ چه بسا بندهاي نماز بخواند يا روزهاي بگيرد (كه از سر صدق و اخلاص نيست به سوي خدا بازگردد) به او گفته ميشود: حقيقتاً خداوند تو را آمرزيد، پس كارهاي خود را از سر بگير!(بحارالانوار، ج 71، ص 217، باب ايمان و كفر).
كارهاي خود را از سر بگير به اين معني است كه بر اساس عهد و پيمان جديدي كه با خداوند بستهاي اراده كن و تصميم بگير در مسير حق قدم بگذاري و از نفس و شيطان پيروي نكني. اگر اين عهد بنده با خداوند تحقق يافت، آمرزش حتمي است و الاّ اگر به عمل نيانجاميد خسران دنيوي و اخروي دامنگير آن فرد خواهد شد.
منبع:www.eporsesh.com
در اين مورد چند نكته اساسي را بايد در نظر گيريد:
1 - اين گونه روايات نيز مشتمل بر صحيح و سقيم هستند.
2 - مقصود از روايتهايي كه آثار خاصي را براي برخي از اعمال ذكر كردهاند، اين نيست كه فلان عمل «علت تامه» آن اثر است؛ بلكه مقصود اقتضاي اثر است. «علت تامه»، مجموع علل مؤثر بر يك چيز با رفع تمام موانع است. تأثير چنين علتي بر معلول حتمي و ضروري است، و به هيچ وجه تخلف بردار نيست. در حالي كه «مقتضي» يكي از شرايط مؤثر بر يك پديده است كه در صورت فقدان موانع، ميتواند اثر كند، ولي اگر مانعي بر سر راه آن قرار گيرد، توان تأثير ندارد. چنين چيزي در جهان ماديات و اسباب و مسببات طبيعي نيز هست؛ مثلاً اگر گفته ميشود: «آتش سبب احتراق چوب است» به نحو مقتضي است؛ يعني، تا ديگر شرايط مانند وجود اكسيژن پديدار نشوند و موانع بر طرف نشود، عمل احتراق صورت نخواهد گرفت. بنابر اين اگر كسي چوب تري را در آتش اندازد و با گذشت چند دقيقه از احتراق خبري نباشد، نبايد در آن گزاره ترديد كند؛ بلكه بايد جستوجو كند كه آيا آن گزاره مشروط به شرايطي نيز هست يا نه؟ و آيا مانعي براي تأثير آتش در چوب وجود دارد يا خير؟ آن گاه خواهد ديد كه اين گزاره ضمن دارا بودن ارزش صدق، مشروط به شرايط متعددي از قبيل وجود اكسيژن و عدم موانعي چون رطوبت در چوب، تناسب ميزان حرارت آتش با مقدار مقاومت چوب و ... است. ليكن اگر تمام شرايط و رفع موانع مفروض پديد آمد؛ يعني علت تامه محقق شد، حتماً چوب آتش خواهد گرفت و تخلف آن، به معناي كذب گزاره فوق ميباشد.
تأثير اين اعمال نيز به نحو «جزءالعلة» و «مقتضي» است، و همواره با ديگر شرايط عمل ميكند.
اما اينكه آن شرايط دقيقاً چيست؟ سهم هر يك تا چه اندازه است؟ آيا تأثير اين عمل و هر شرط ديگر در همه موارد يكسان است؟ يا ممكن است در موردي نقش اصليتري را ايفا كند و در جاي ديگر عامل ديگر؟ مكانيسم تأثير چگونه است؟ آيا ديگر ابزارها را در اثرگذاري تقويت ميكند يا خود مستقيماً اثر ميگذارد؟ اينها و دهها سؤال ديگر، مسائلي است كه ريشه عقلي و فكري بشر هنوز در حدي نيست كه بتواند به طور كاملاً دقيق به آنها پاسخ گويد، و يكي از خدمات بزرگ انبيا به بشر، آگاه سازي وي از وجود چنين عاملي است كه عقل به تنهايي قادر به شناخت آن نيست. آنچه به طور كلي ميتوان با ژرفكاوي فلسفي و تحقيق در نصوص ديني دريافت اين است كه:
اولاً، دايره عليّت منحصر به علل و معلولات مادي نيست؛ بلكه علل طبيعي مقهور ماوراء طبيعت هستند.
ثانياً، برخي از شرايط و موانع تأثير در روايات آمده است؛ از جمله اين شرايط ميتوان «تقوا» را نام برد و از جمله موانع ميتوان از فسق، عقوق والدين، ترك امر به معروف و نهي از منكر، عدم هماهنگي وي با حكمت الهي و سنتهاي خدا در نظام آفرينش سخن به ميان آورد.
ثالثاً، در نصوص ديني آمده است كه پذيرش برخي از اعمال، مشروط به اين است كه اگر حقي از مردم به ذمه شخص ميباشد آن را ادا كند و اگر واجبي از او فوت شده، قضا نمايد.
نكته ديگر آن كه ثواب هيچ عمل مستحبي نميتواند جانشين هيچ عمل واجبي گردد.
از بعضي روايتها نيز استفاده ميشود كه: اگر كسي تصميم به عمل خيري بگيرد، نبايد آن را به تأخير بياندازد. بلكه فوراً آن را انجام دهد؛ چه بسا بندهاي نماز بخواند يا روزهاي بگيرد (كه از سر صدق و اخلاص نيست به سوي خدا بازگردد) به او گفته ميشود: حقيقتاً خداوند تو را آمرزيد، پس كارهاي خود را از سر بگير!(بحارالانوار، ج 71، ص 217، باب ايمان و كفر).
كارهاي خود را از سر بگير به اين معني است كه بر اساس عهد و پيمان جديدي كه با خداوند بستهاي اراده كن و تصميم بگير در مسير حق قدم بگذاري و از نفس و شيطان پيروي نكني. اگر اين عهد بنده با خداوند تحقق يافت، آمرزش حتمي است و الاّ اگر به عمل نيانجاميد خسران دنيوي و اخروي دامنگير آن فرد خواهد شد.
منبع:www.eporsesh.com
تازه های پرسش و پاسخ
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}